در کوچه های زندگی افتاده ام دستم بگیر هم مرهمی هم داوروی درد منی بی بال و پر بی پا و سر افتاده ام ای اشنای هست و نیست هستم بکن ای خالق بود و نبوداز عشق خود مستم بکن ای داورو ای داد و عدل از عدل خودهستم بکن من بر، درات افتاده ام دستم بگیر یکتا تویی تنها تویی دارو تویی درمان تویی ای هستی از هست تو هست ای آشنای هرچه هست هستم بکن ای خالق کون و مکان افتاده ام دردم ببین ای اشنا بهر دل دیوانه ام دستم بگیر هر جا روم تو با منی ای بی نظیر فرصت بده از بهر تو شعر نویسم در ثتا یک اعتراف یک التجا خط کجی با صد نیاز برلوح دل شعرتری ای بی نیاز دستم بگیر صد قافیه صد بند دل یک شعر ناب خوانم شبی در پای تو ای بی بدیل دورم بسی از راه تو گم گشته مأوای تو با صد امید و اشتیاق، امید وار درگه ات دل واپسم در کار خودسائل نشین خا نه ات مرغ شکسته بال تو افتاده ام بر بام تو دستم بگیر کلمات کلیدی : |
امروز : چهارشنبه 103 آذر 28 ، 4:33 عصر
دستم بگیر